
توضیح: این یادداشت براساس تجربههای شخصی نوشته شده است، هرچند مستندات این یادداشت تجربی و شفاهی هستند اما ماجرا واقعی است.
همجنسگرایی در بین زندانیان مسئله جدیدی نیست اما مطلبی که میخواهم برایتان بنویسم، شاید کمی با شنیدههای قبلی ما تفاوت داشته باشد.
همجنسگرایی بین زندانیان زن به «مت بازی» معروف است و در غالب موارد به صورتی است که یکی از طرفین نقش مرد را بازی میکند و کاملاً ادای یک مرد را در میآورد، مثل یک مرد لباس میپوشد، موهایش را به اصطلاح پسرانه میزند و از همه جالبتر اینکه حتی سعی میکند بم و خشدار صحبت کند که صدایش هم مردانه بهنظر برسد.
در اصطلاح زندانیان به این شخص «ادعا کن» گفته میشود. معمولاً اینگونه افراد رفتارهای عموماً خشن از خود بروز میدهند و دیگران هم بهشدت از آنها حساب میبرند اما طرف دیگر قضیه که تحت ادعای این آقایِ زن قرار دارد، کسی است که نقش زن را برای او بازی میکند و در رابطهی جنسی مفعول زنِ مردنما قرار میگیرد.
معمولاً اینگونه روابط در بین زندانیان حبسِ سنگین و افرادی که امید چندانی به آزادی ندارند و زندانیان جدیـد ورود که مدت حبسشان کم است وجود دارد. زنی که مفعول واقع میشود، صرفاً جهت لذت بردن فاعل است وبه شدت از فاعل حساب میبرد. این زن در روابط خود با دیگران حتی در حد صحبت کردن هم باید اجازهی زن مردنما را داشته باشد وهر کاری که او میگوید یا میخواهد را انجام دهد، درغیر این صورت مورد آزار و اذیت وی قرار خواهد گرفت. کسی که نقش زن را بازی میکند، اجازه ندارد اعضای جنسی طرف مقابل را لمس کند و این کار، برای کسی که نقش مرد را بازی میکند، افت دارد.
در واقع اینگونه همجنسگرایی که به مت بازی در بین زندانیان معروف است یک نمایش است که شخصیتهای نمایش آن مردان مستبد و زورگو و زنهای ضعیف و مطیع هستند، فقط در این نمایش نقش زن و مرد را زنان خود بازی میکنند. باز هم کسی زور میگوید و حرف، حرفِ اوست و همهچیز باید طبق میل و خواستهی او باشد و دیگری هم اطاعت میکند و اگر غیر این باشد، مورد تنبیه قرارمیگیرد.
این سناریو با آزادی نقش زن موقتاً به پایان میرسد تا جایگزین جدیدی از طرف نقش مرد انتخاب گردد.
معمولاً وقتی یک جدید ورود وارد زندان میشود، افراد صاحب قدرت بر سر بهدست آوردن او با همدیگر رقابت دارند و برای داشتن او از راههای مختلفی وارد میشوند. البته این موضوع دربارهی همه صدق نمیکند؛ گروهی از افراد هم هستند که به رابطهی پایاپای میپردازند و هردو در روابط جنسی، شریک هم هستند.
در اینگونه روابط که بیشتر بین دو حبس سنگین بهوجود میآید، شرایط کمی متفاوت است. البته تیپ پسرانه و دخترانه در آن سر جای خود است و یکی نقش زن را بازی میکند و دیگری نقش مرد را. اما به علت این اینکه دو زندانی مدت طولانی با هم زندگی میکنند و تقریباً از شرایط یکسان برخوردار هستند، روابطشان صمیمیتر است و شما زیاد رفتار خشونتآمیز در بین آنها نمیبینید. البته باز هم در اینجا کسی که نقش مرد را بازی میکند به اصطلاح بر روی مت خود، غیرت نشان میدهد.
بعضی از زنان به حدی در نقش مرد بودن خود فرو میروند که در نگاه اول، تشخیص دادن اینکه زن هستند یا مرد، کار دشواریست. در زندان بهعلت محدودیت در روابط جنسی، گروهی از افراد جهت برآورده شدن غرایز جنسی بهطور موقت رو به همجنسگرایی میآورند و این افراد که ذاتاً تمایلی به هم جنس ندارند، معمولاً جذب اینگونه اشخاص میشوند، اشخاصی که کاملاً شبیه به یک مرد هستند.
در زندان کسانی که حبسشان سنگین است بین دیگر افراد از احترام برخوردارند. اما این یکی از مواردیست که باعث قدرت کسی در زندان میشود و مسائل مختلفی مثل داشتن پول یا زیبایی یا قدرت بدنی و یا اینکه چقدر خلافتان سنگین باشد و یا چقدر نفوذ داشته باشید، میتواند در مورد توجه قرار گرفتن موثر باشد. برای همین افرادی که از نطر مالی مشکل دارند و یا ضعیفتر هستند، مجبور میشوند تا دور یکی از افراد قدرتمند جمع شوند وتحت حمایت او قرار بگیرند.
بین زندانیان مطلبی رایج است که میگوید یا باید «ادعا کن» باشی یا بروی زیر «ادعا».
در بعضی از موارد، روابط همجنسگرایی در زندان بعد از آزادی افراد هم ادامه مییابد اما چون روش و اطلاعات افراد غلط است و شروع این رابطه معمولاً به علت در دسترس نبودن جنس مخالف و یا به اجبار و از روی ترس است، خیلی زود هم به پایان میرسد.
در مواردی هم که طرفین واقعاً به هم علاقه داشته باشند نیز در اکثر مواقع مجبور به ترک دوست میباشند، چون از طرف اطرافیان و خانواده با این رفتار برخورد میشود و کمکم افراد تحت جنگ روانی و اعتقادی قرار میگیرند که جامعه، حکومت، دین و مذهب برایشان رقم زده است و درنتیجه یا به این روابط خاتمه میدهند یا دست به کارهایی میزنند که در بیشتر موارد، راههای درستی برای فرار از شرایط پیش آمده نیست.
مسئلهی مت بازی در زندان «رجایی شهر کرج» در سالهای گذشته چندین قربانی به جا گذاشت که صرفاً بهخاطر این بود که یکی به دیگری خیانت میکرد و مورد ضرب و شتم قرار میگرفت. در این بین چند قتل و خودکشی نیز رخ داد که در سالهای 84 تا 86 شمسی به مرگهای زنجیرهای زندان رجایی شهر معروف شد و مسئولین برای اینکه وجود اینگونه روابط را انکار کنند، صورت مسئله را پاک کرده و آن را طور دیگری جلوه دادند و هیچگونه سعی و تلاشی جهت آموزش و اصلاح زندانیان در جهت داشتن یک رابطهی انسانی سالم به عمل نیاوردند، چون نظر آنها بر پایهی اعتقادات مذهبی استوار است و در این دیدگاه، یک رابطهی همجنسگرایی در هیچ شرایطی نمیتواند یک رابطهی درست باشد، بلکه مستوجب غذاب و مجازات نیز خواهد بود.
البته باز هم متذکر میشوم که در تمامی موارد، روابط اینگونه سرانجامی نمییابد و در این بین هستند کسانی که به یک رابطهی انسانیِ والا میرسند و در کمال احترام به حقوق همدیگر باترس و وحشت از افراد جامعه و حکومت سعی میکنند راه به یک زندگی نرمال داشته باشند که متاسفانه باشرایط کنونیِ اجتماعی و حکومتی در کشور ما راهی بس سخت و دشوار در پیش دارند.
متاسفانه هرچه بر سرِ ما میآید، از نداشتن علم و آگاهی است. اکثر زنانی که به بهانههای مختلف در زندانهای کشور ما به سر میبرند، افراد آسیبدیدهی اجتماع هستند و به خوبی که جستوجو کنیم، میبینیم که همین انسانها کسانی هستند که در اکثر موارد خود بهشدت مورد سواستفاده و شکنجهی مردها قرار گرفتهاند و از حق وحقوق خود آگاهی هم ندارند و این امر باعث میشود تا برای به نمایش کشیدن قدرت خود، ادای مردهایی را درآورند که زندگیشان را تباه کردهاند و طبق عقاید جاافتاده در فرهنگما، چون مرد بودن نشانهی قدرت و صلابت است و مرد همیشه حاکم است، این زنان لباس حقارت زنانه را از تن در میآورند و لباس صلابت مردانه به تن میکنند.
طبق قانون جنگل که متاسفانه در بیشتر جاها در جامعهی ما علیرغم انکار خیلیها جاریست یا باید بخورند و یا باید خورده شوند و به اصطلاح زندانیان یا باید ادعا کنند یا زیر ادعا بروند. راه سوم برای ما ناشناخته و ترسناک باقی مانده است و شاید هم فکر میکنیم چنین راهی در کل وجود خارجی ندارد. شاید اگر کسی به آنها بگوید صرفاً لازم نیست در یک رابطه یک مرد و یک زن وجود داشته باشند و شما اگر هر دو همجنس همدیگر هم باشید باز هم میتوانید زندگی سالمی داشته باشید و لازم به نقش بازی کردن نیست. همچنین بلاهایی که در گذشته مردان بر سر زنان میآوردند طبیعی، حق و نشانهی قدرت آنها و ضعف زنان نیست و زن بودن حقارت بههمراه ندارد و در یک رابطه، هر دو طرف حق لذت بردن و شریک بودن در تمام مسایل را دارند. خیلی از مسائل باید حل بشود تا ما کمتر شاهد سواستفادهها و مسائل مشابه باشیم.